در این بخش قصد داریم بانکی از واژگان را با دسته بندی موضوعی ارائه کنیم. این بانک حاصل تجربه چندین ساله ترجمه متن های با موضوعات مختلف است و عمدتاً واژگان خاص در موضوعات مختلف را شامل می شود. برای نمونه کلمه fit که معنای اول آن تناسب داشتن است در دسته بندی موضوعی ریاضی به معنای برازش ارائه شده است. بدین ترتیب، این مجموعه از واژگان به درک معنای متن های تخصصی کمک شایانی می کند.

این بانک واژگان به تدریج تکمیل خواهد شد و دسته های موضوعی بیشتری به آن اضافه خواهد شد.

ردیفواژهحوزه ی کاربرد واژهزیرحوزه ی کاربرد واژهترجمه ی واژه در حوزه ی مذکورتوضیح
۱Ex-anteاقتصادسرمایه گذاریپیش بینانه، پیش بینی محوراین عبارت بیشتر در حوزه اقتصاد به کار می رود و بدین معناست که نتایج یک اقدام خاص، قبل از وقوع، پیش بینی می شود.
۲firstsاقتصادکالاهای قابل فروش با بیشترین کیفیت
۳Market-capاقتصادارزش بازار
۴Portfolioاقتصادبازار بورسسبد سهام، پورتفولیو
۵Small-cap stocksاقتصادسرمایه گذاریسهام با ارزش کم
۶Securitiesاقتصادسرمایه گذاریاوراق بهادار
۷Pension fundsاقتصادبودجه مستمری
۸Quakerعمومیجامعه مذهبی دوستانمربوط به یک جنبش مذهبی
https://www.thefreedictionary.com/Quaker
۹Consensusعمومیاتفاق نظر
۱۰Ethics codeعمومیمنشور اخلاقی
۱۱stakeholdersاقتصادسرمایه گذاریسهام‌داران
۱۲Community serviceعمومیخدمات اجتماعیکارهایی که بدون دریافت دستمزد برای ارائه کمک یا خدمت به دیگران انجام می شود و الزاماً داوطلبانه نیست؛ یعنی ممکن است جایگزین جزای ارتکاب جرم، پیش شرط ورود به یک مدرسه و ... باشد.
۱۳stock exchangeاقتصادبازار بورسبورس
۱۴benchmarkاقتصادارزیابی مقایسه ایدر موضوعات دیگر به معنی الگوبرداری نیز به کار می رود.
۱۵Fundاقتصادصندوق
۱۶In favor ofعمومیدر تأیید
۱۷Replicateعمومیبه نتیجه مشابه رسیدن
۱۸pillarsعمومیارکان اصلی
۱۹conceptual fuzzinessعمومیفازی مفهومی
۲۰And so forthعمومیو غیره
۲۱heterogeneousعمومیناهمگونی
۲۲standard deviationریاضیانحراف معیار
۲۳fitریاضیبرازش
۲۴Spanning testآماراقتصادتست گستره‌ای
۲۵Stock membersاقتصادسرمایه گذاریاعضای سهام
۲۶dividendاقتصادسرمایه گذاریسود سهام
۲۷Ex-postاقتصادسرمایه گذاریوابسته به گذشتهبر اساس آنالیز عملکرد گذشته
۲۸confidence intervalاقتصادسرمایه گذاریبازه‌ی اطمینان
۲۹conventionalعمومیمتعارف، رایج
۳۰volatileعمومیناپایدار
۳۱Blue Chipاقتصادسرمایه گذاریسهام مرغوب، سهام آبیBlue Chip سهام یک شرکت است که به خاطر کیفیت، قابلیت اطمینان و سودآوری در شرایط خوب و بد آوازه ملی دارد. منبع:https://en.wikipedia.org/wiki/Blue_chip_(stock_market)
۳۲respectiveعمومیمربوطه
۳۳Fitting testریاضی، آمارتست برازش
۳۴Generalized Extreme Valueآمارمقدار حدی تعمیم یافته
۳۵asymptoteریاضیمجانب
۳۶null hypothesisآمارفرضیه‌ی صفر (خنثی)
۳۷Drawbackعمومیکاستی، ضعف
۳۸least squaresریاضیحداقل مربعات
۳۹Liquid stocksاقتصادسرمایه گذاریسهام با ارزش کممعمولاً سهام با قابلیت نقدشوندگی کم
۴۰Offsetاقتصادسرمایه گذاریآفستهر چه اثر آفست بیشتر باشد احتمال سود و زیان کاهش می‌یابد
۴۱Stochastic Geometric Brownianریاضی، اقتصادبراونی هندسی تصادفی
۴۲cumulative productریاضیحاصل ضرب تجمعی
۴۳spuriousعمومینامعتبر، کاذب
۴۴Equity distressاقتصادسرمایه گذاریدرماندگی سهام
۴۵Long-runعمومیبلندمدت
۴۶Joint Controlمکاترونیکتعمیر و نگهداری دستگاه هاکنترل همزمان
۴۷Failure-proneمکاترونیکتعمیر و نگهداری دستگاه هامستعد نقص
۴۸Deteriorationعمومیخراب شدن، بدتر شدن
۴۹opportunisticعمومیفرصت طلبانه، استفاده بی درنگ از زمانیکی از روش های تعمیر و نگهداری دستگاه ها در شرکت های تولیدی می باشد.
۵۰downtimeمکاترونیکتعمیر و نگهداری دستگاه هاعدم کار یک دستگاهعدم کار یک دستگاه عمدتاً به علت خرابی
۵۱Inventoryعمومیگزارش موجودیدر انبارش شرکت های تولیدی و غیره
۵۲backlogعمومیباقی‌ماندن در انباردر شرکت های تولیدی و غیره
۵۳iterationریاضیالگوی تکرار
۵۴demandingعمومیدشوار
۵۵lead timeعمومیزمان تدارکدر شرکت های تولیدی و غیره
۵۶indispensableعمومیضروری
۵۷In light ofعمومیبا در نظر گرفتن
۵۸Export ventureاقتصادریسک صادرات
۵۹vis-à-visعمومیدر مقایسه با، در رابطه با
۶۰triggerعمومیباعث شدن
۶۱forthcomingعمومیقریب الوقوع
۶۲outperformanceعمومیبهبود عملکرد
۶۳alliedعمومیمربوطه
۶۴complacencyعمومیرضایت از خود
۶۵unsurprisingعمومیقابل پیش‌بینی
۶۶vulnerableعمومیآسیب‌پذیر
۶۷Stem fromعمومیحاصل شدن
۶۸non-response biasآمارسوگیری عدم پاسخ
۶۹Discriminant validity روان شناسیروان شناسی، آمارروایی تشخیصی (مبیّن)
۷۰Shared varianceآمارواریانس اشتراکی
۷۱common method biasاقتصادبازاریابیسوگیری روش مشترک
۷۲a posterioriعمومیبررسی قیاسی
۷۳Putعمومیعنوان کردن، بیان کردنیکی از معانی این کلمه، عنوان کردن یا بیان کردن است.
https://www.thefreedictionary.com/put =express, state
۷۴timelinessعمومیبه موقع بودن
۷۵In a sense (that)عمومیبه عبارت دیگر، بدین معنا کهیک اصطلاح یا idiom است.
۷۶versatileعمومیچندمهارتی، همه‌فن‌حریف
۷۷renditionعمومیترجمهیکی از معانی
۷۸meticulouslyعمومیموشکافانهیکی از معانی
۷۹freelancerعمومیخویش‌فرما، کسی که به صورت آزاد کار می‌کند
۸۰painstakinglyعمومیبا دقت و زحمت زیاد
۸۱comparative literatureترجمهادبیات تطبیقی
۸۲presumablyعمومیبه صورت پیش‌فرض
۸۳implausibleعمومیغیرمنطقی
۸۴equivalenceعمومیهماهنگی (تناظر)
۸۵impellerمهندسی مکانیکمحرّک، چرخ‌دنده‌ی محرّکیکی از معانی
۸۶Journal Surfaceمهندسی مکانیکسطح شفت در تماس با بلبرینگ
۸۷Whirlمهندسی مکانیکچرخشمانند چرخش سیّال و غیره
۸۸Synchronousمهندسی مکانیکهماهنگ، هم‌زمان
۸۹amplitudeمهندسی مکانیکارتعاشاتدامنه‌ی نوسان
۹۰circumferenceعمومیمحیط، دور، پیرامون
۹۱deflectionsعمومیانحراف، خمش
۹۲Mutually perpendicularریاضیعمود بر هم
۹۳legitimateعمومیمعقول، منطقییکی از معانی
۹۴binomialریاضیدو جمله‌ایPolynomial: چندجمله‌ای
۹۵denominatorریاضیمخرج کسر
۹۶Phase lagمهندسی مکانیکارتعاشاتتأخیر فاز
۹۷expedientعمومیراه چارهیکی از معانی
۹۸appreciableعمومیقابل توجهیکی از معانی
۹۹onsetعمومیشروعیکی از معانی
۱۰۰succinctعمومیخلاصه
۱۰۱prevailعمومیحاصل شدن، نائل شدن
۱۰۲In effectعمومیعملاً، در واقعاصطلاح idiom
۱۰۳conceivableعمومیشدنی، ممکن
۱۰۴serratedعمومیدندانه‌دار
۱۰۵labyrinthعمومیمارپیچی
۱۰۶speculationعمومیگمانه‌زنی
۱۰۷ascertainعمومیمعلوم کردن، مشخص کردنیکی از معانی
۱۰۸troublesomeعمومیدردسرساز، مشکل‌آفرین